جدول جو
جدول جو

معنی سه روح - جستجوی لغت در جدول جو

سه روح
سه جان: بربسته (جماد) رسته (نبات) جنبنده (حیوان) موالید ثلاثه جماد نبات و حیوان
فرهنگ لغت هوشیار
سه روح
((س))
موالید ثلاثه، جماد، نبات و حیوان
تصویری از سه روح
تصویر سه روح
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

سازی است از نوع طنبور که کاسه آن کوچکتر از تار است و به وسیله ناخن سبابه نواخته میشود. سه تار در قدیم دارای سه سیم بوده ولی اکنون چهار سیم دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه رود
تصویر سه رود
سه تار، یکی از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر از کاسۀ تار است و با ناخن سبابۀ نواخته می شود. این ساز در قدیم دارای سه سیم بوده، اما امروزه چهار سیم دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی روح
تصویر بی روح
بی جان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سه گوش
تصویر سه گوش
مثلث
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی روح
تصویر بی روح
اوزشتان بی جان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذی روح
تصویر ذی روح
جاندار جاندار دارای روح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبکروح
تصویر سبکروح
سبکجان خندان آسانگیر خوشحال خندان شاد، بی تکلف بیتکبر، چالاک چست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبک روح
تصویر سبک روح
بی تکبر، چست و چالاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه گوش
تصویر سه گوش
مثلث، سه کنج
فرهنگ لغت هوشیار
میدانی که ملتقای سه جاده باشد جایی که از آن سه راه منشعب شود، آلتی که چوبه ای عمودی و چوبی از جهت افقی دارد و حیوانی را به آن می بندند تا ماشین و بعض وسایل نقلیه را حرکت دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه نوع
تصویر سه نوع
سه گن سه گونه بربسته رسته و جنبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیه روز
تصویر سیه روز
بدبخت و بی طالع و محروم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه گوش
تصویر سه گوش
مثلث شکل، سه کنج، در ریاضیات مثلث
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبک روح
تصویر سبک روح
بی تکلف، بی تکبر، چست و چالاک
خوشحال، شاد، خندان، خنده کننده، درحال خندیدن، خندنده، شکفته، خنده ناک، خنده رو، ضحوک، ضاحک، منبسط، خندناک، خنداخند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مه روز
تصویر مه روز
روزماه روزمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذی روح
تصویر ذی روح
دارای روح، جاندار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبک روح
تصویر سبک روح
خوشحال، خندان، بی تکلف، بی تکبر، چست، چالاک، سبکسار، خوار، فرومایه، بی وقار، بی خرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذی روح
تصویر ذی روح
دارای روح، جاندار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از با روح
تصویر با روح
Soulfully
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از به روز
تصویر به روز
Uptodate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی روح
تصویر بی روح
Cheerless, Cheerlessly, Deadpan, Humdrum, Joyless, Soulless, Soullessly, Spineless, Spiritless, Spiritlessly, Tepid, Vapid, Vapidly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
актуальный
دیکشنری فارسی به روسی
безрадостный , безрадостно , без выражений , однообразный , бездушный , бездушно , безпозвоночный , бессильный , бездуховно , теплый , пресный , скучно
دیکشنری فارسی به روسی
trostlos, freudlos, emotionslos, eintönig, seelenlos, rückgratlos, geistlos, lau, fadenschein, schal
دیکشنری فارسی به آلمانی
похмурий , безрадісно , без виразу , одноманітний , безрадісний , бездушний , бездушно , безхребетний , прохолодний , прісний , нудно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ponury, bez radości, bez wyrazu, monotonyczny, bezradosny, bezduszy, bezduszne, bezkręgowy, bez ducha, letni, mdły, mdło
دیکشنری فارسی به لهستانی